۱۳۸۲/۰۶/۱۷

سعيد


ديروز سعيد اينجا بود.يکی از دوستان قديمی دوران مدرسه و چه شيرين بود
مرور خاطرات آن دوران و دوستی هايی که تکرارشان محال است.دوستی های آن دوران فقط
دوستی بود ، دوست بوديم به خاطر هيچ ، نه به فکر ايراد گرفتن از هم بوديم و نه به
فکر حساب و کتاب . اما حالا چه ....
- نميری آبادان؟
-برم اونجا چی
کار ؟
-بری چی کار؟
-خوب آره‌، برم چی کار ، مگه کسی منتظرمه؟
ومن
با خودم گفتم ، سعيد مگر تو خودت را آنجا جا نگذاشتی.مگر خودت چشم به راهت نيست؟
همه ما اينطور بوديم و تو بيشتر.

هیچ نظری موجود نیست: