شعر
اگه بعدا فرصت شد براتون معنیش می کنم ، فعلا همینطوری باهاش حال
کنین!!!!
صغيرتی ان عاتبوک يوما
کيف قصصتی شعرک الحريرا
و کيف حطّمتی
اناء طيب
من بعد ما ربيته شهورا
و کان مثل الصيف فی بلادی
يوزع الظلال و
العبيرا
قولی لهم انا قصصت شعری
لان من احبه يحبه قصيرا
«نزار قباني»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر