۱۳۸۴/۰۵/۳۱

انفجار بزرگ

انفجار بزرگ. ذرات غبار. به تدریج ذرات دور هم جمع می شوند. ستاره ای متولد می شود. خودش را می فشرد. و می تابد. می تابد و می تابد. و آنقدر می تابد تا بزرگ شود و بزرگتر. آنقدر بزرگ که همه سیاره ها و سیارکهای اطرافش را ببلعد. غول سرخ. سرخ می شود. و بعد در هم فرو میریزد. فرو می ریزد و فرو میریزد. کوتوله سفید. ستاره نوترونی. اینجا یک دوراهی است. یا سیاهچاله. یا همینجا توقف.

دقت کنید. شباهتی بی بدیل به زندگی یک انسان. از هیچ متولد می شود. از غبار. خودش را رنج می دهد. از تابشش دیگران را بهره مند می کند و پربارتر می شود و بزرگتر. عاشق می شود و با عشقش همه چیز را می سوزاند. سپس به پایان نزدیک می شود و فرو می ریزد. و سر انجام یک دوراهی. رستگاری یا …

هیچ نظری موجود نیست: