۱۳۸۴/۰۶/۲۳

فلسفه نوشتن

«اگر نیاز به امرار معاش را به کناری نهیم، فکر می کنم چهار انگیزه بزرگ برای نوشتن هست:

اول: خودپرستی محض. آرزو برای هوشمند جلوه کردن، نقل مجالس بودن، جاودان یاد ماندن، انتقام گرفتن از بزرگسالانی که تو را به هنگام طفولیت تحقیر می کرده اند و ... به نظر من تظاهر به اینکه خود پرستی انگیزه ای در کار نویسندگی نیست، مسخره است. نویسندگان در این خصیصه با دانشمندان، هنرمندان، سیاستمداران، حقوقدانان، سربازان، تجارت پیشگان موفق و با تمام قشر فوقانی بشریت سهیمند. توده عظیمی از انسانها در واقع خودخواه نیستند. پس از سی سالگی جاه طلبی شخصی را فرو می گزارند (در حقیقت در بسیاری از موارد حس فردیت را از دست می دهند) و در اصل برای دیگران زندگی می کنند یا زیر کار طاقت فرسا از میان می روند. اما کمینه ای از مردمان پر قریحه ای وجود دارند که اراده کرده اند تنها برای خویشتن زندگی کنند و نویسندگان به این طبقه وابسته اند.

دوم: افسون زیبایی شناسی. دریافت زیبایی در دنیای خارج، یا از سوی دیگر، در کلمات و به رشته کشیدن درست آنها.

سوم: انگیزه تاریخی.

چهارم: هدف سیاسی. با به کار گیری کلمه «سیاسی» در مفهوم وسیع آن. آرزو برای سوق دادن دنیا در مسیری معین، برای دگرگون ساختن افکار سایر مردم درباره نوع اجتماعی که باید برای آن به تلاش بپردازند. تکرار کنم که هیچ کتابی از تعصب سیاسی رها نیست. این عقیده که هنر باید از سیاست برکنار بماند، خود یک گرایش سیاسی است.

... طبیعتا من آدمی هستم که در او سه انگیزه اولی قویتر از انگیزه چهرمی است ...»

بخشی از مقاله «چرا می نویسم» از «جرج اورول»

هیچ نظری موجود نیست: