۱۳۸۴/۰۳/۱۶

زوال کروموزوم Y

روزنامه شرق چند وقتی است که در صفحه کتاب، و در ستون یادداشت کتاب، مطلبی را منتشر می کند تحت عنوان «پنجاه اثر برتر قرن بیستم». مطلب، کاری است از فردریک بگ بده و ترجمه مهشید میر معزی. این را هم اول هر قسمت آن می خوانید که: «شش هزار فرانسوی پنجاه اثر را با پر کردن فرمهای مجلات FANC و لوموند در تابستان 1999 انتخاب کردند. فردریک بگ بده نویسنده و منتقد درباره این پنجاه اثر نقدهای کوتاهی نوشته است و آن را در یک مجموعه گردآوری کرده است».

حالا قسمتهایی از مطلب دوشنبه شانزده خرداد را ببینید:

«مرد موراويا براى ابد مرده است

مکان: 48، نويسنده: آلبرتو موراویا، نام رمان: تحقیر

...
پیام موراویا روشن است: آقایان اگر می خواهید که همسرانتان شما را تحسین کنند، از آنان اطاعت نکنید! ...

تحقیر اولین رمانی است که تاثیر منفی فمینیسم را روی مردانگی تحلیل می کند. آلبرتو موراویا در واقع نه ضد زن که بیشتر نگران بود. او مرزهای مبارزه در راه مساوات دو جنس را تشخيص داد. مسئله رسيدن به مساوات بود و نه تعويض نقش ها.به اين ترتيب موراويا يكى از اولين نويسندگان جهان است كه مرد مدرن، اين بزدل خودپرست، بى دفاع در مقابل قدرت جديد زن، گم شده در جهان مصنوعى و بدون هيچ ايده آلى جز داشتن يك خانه زيبا، يك اتومبيل زيبا و حقوقى هنگفت را تشريح مى كند. ما در يك دنياى مادى زندگى مى كنيم كه عشق را نابود مى كند. افراد جاى دوست داشتن يكديگر به هم هديه مى دهند. اين دام رفاه مدرن، بعدها توسط ژرژ برك در اجرايى قابل توجه از رمان خود با نام «چیزها (1965)» به شكلى بسيار خشك و به طور كامل اجرا شد. اما اين اضطراب، قبل از او در رمان هاى بزرگ موراويا بيان شده بود. امكان ناپذيرى زندگى به عنوان يك زوج، در اين اجتماع رياكار، زوجى كه دست به هر كار مى زند تا نشان دهد از زندگى زناشويى خود راضى است. در صورتى كه تمام تلاش خود را به كار مى بندد كه آن را نابود كند (به وسيله تكريم شخصيت و اشتياق و ساختن مذهب جديد تشكيل شده از ارتباط جنسى و پول). آيا موراويا نياى هوله بك است؟ او در رمان تحقير، ريكاردو و اميليا را به يك جزيره فوق العاده زيبا مى برد و شاهد است كه آن دو با رضايتى مبهم دچار سوء تفاهم مى شوند: «حالا مى خواهم تعريف كنم كه چگونه در اين داستان، اميليا ضمن اين كه من جاى قضاوت در مورد او هنوز عاشقش بودم، اشتباهاتى در من مى يافت يا گمان مى كرد كه يافته است؛ چگونه در مورد من قضاوت و مرا محكوم مى كرد و در خاتمه ديگر مرا دوست نداشت.» من برخلاف اميليا از اين ريكاردو خوشم مى آيد كه شبيه ما است. ما مردان دنياى غرب، كه قربانيان و همدستان اجتماع خودخواه هستيم.

من ميل دارم اين قسمت را با يك جمله قصار به پايان برسانم كه به آن فخر مى ورزيم: «مرد موراويا در دنياى امروزى براى ابد مرده است».

خوب اگر بگ بده را قبول ندارید این مطلب را بخوانید. این یکی دیگر یک تحقیق پزشکی معتبر است. ظاهرا زوال کروموزوم Y نزدیک است!

هیچ نظری موجود نیست: