۱۳۸۴/۰۳/۲۸

ماهیها عاشق می شوند

می شد انتظار داشت که کار اول دکتر علی رفیعی (که تا حالا فقط در صحنه تئاتر فعالیت داشته) اینگونه از آب در بیاید.«ماهیها عاشق می شوند» فیلمی است پر از رنگ.بر خلاف بسیاری فیلمهای دیگر این چند وقت اخیر فیلم پر است از رنگهای متنوع و نماهای از دور. طراحی صحنه کاملا تئاتری است و حتی موسیقی که ریتم خاص پیانو در آن، کاملا یک تئاتر و موسیقی سر صحنه را تداعی می کند. کیانیان دوباره کمی چاق شده و راه رفتنش راه رفتن دکتر سفید بخت «خانه ای روی آب» را به یاد آدم می آورد و جالب است که بسیار آرام است. در نگاه اول شاید رفتارش به یک آدم که در جوانی انقلابی بوده و با آن عکس چه گوارا زیاد هم خوانی نداشته باشد. نمای دریا، بندرگاه و بافتهای قدیمی هم جذابیت فیلم را دو چندان کرده.
فیلم آرام است و اصلا هیجان زده نمی شود. وقتی آن را می بینید حتی اگر ندانید کار یک آدم کار کشته و با تجربه (از نوع تجربه زندگی) است، این را در لحظه لحظه فیلم میبینید. رفیعی فیلم را پر کرده است از تجربه زندگی. تجربه خندیدن، شوخی کردن و حتی تبدیل شدن گریه به خنده. تجربه شنیدن. شنیدن و حرف نزدن. اجازه قضاوت دادن به دیگران و تامل کردن در صحت رفتارهای خود و حتی به نظاره نشستن پشیمانی دیگران از قضاوتهای ناصحیحشان. تجربه لذت بردن از لحظه لحظه حیات و هر چه که در آن است. حسرت نخوردن بابت گذشته ها و از همه مهمتر تبدیل یک عشق به دوستی نه نفرت، و تجربه زندگی دور از هیاهو های روزمره (که نمادش شهر است).
عزیز (با بازی کیانیان) هر لحظه که فیلم دچار تنش شود آن را به مسیر اصلی باز می گرداند. همه چیز در میان این چهار زن به این مرد ختم می شود. مردی آرام و تودار که همانطور و با همان چمدانی که آمده می رود. یک چمدان قدیمی که در ترکیب با محیط قدیمی شاید هدفش آن باشد که ثابت کند آدمها با خاطرات گذشته زنده اند و از آنها گریزی ندارند. عزیز بعد از سالها با آن چمدان قدیمی باز گشته. شاید از ترس آنکه کسی او را نشناسد با یک نشانه آمده. ولی همه او را خوب به یاد دارند. و نام «آتیه» که تداعی گر آینده ای است که در انتظار دختر جوانش است. این آینده نباید نصیب او شود. شاید باید بیاموزد که انتظار گاهی سر انجامش همین است. چه قدر باید به انتظار نشست؟ به انتظار عشقی که پایبندهای دیگری هم دارد؟ عزیز نمی ماند. ولی در همان اقامت کوتاه زندگی را برای آتیه و توکا دگرگون می کند. آتیه باور می کند که خانه اش همان کلبه قدیمی وسط باغ است. و توکا که جواب انتظارش را می گیرد. چه کسی باور می کند که آن مرد کم حرف می تواند این هم تاثیر بگزارد؟ لحظاتی است که شاید حرف نزدن عزیز (و جایی که باید توضیح بدهد، توضیح ندادنش) کمی غیر منطقی باشد و حرص بیننده را در آورد. ولی من خیلی به آن لحظات علاقه دارم.
حرف در مورد «ماهی ها ...» زیاد است. جایش اینجا نیست.فقط چند چیز را بگویم. اول آنکه خنده های گلشیفته فراهانی خیلی تصنعی است (البته این مربوط به فیزیکش است فکر می کنم). دوم اینکه اگر به دیدن فیلم می روید و نمی خواهید خودتان را به هنگام دیدن فیلم شکنجه کنید، با شکم سیر بروید!
دیگر اینکه یکی از دیالوگهای مهم فیلم، دیالوگ عزیز و آتیه بعد از تماس وکیل عزیز است. عزیز، خیس از باران، باز هم باید بشنود که فردیت او را به مسلخ می برند. هیچگاه یک زن نخواهد فهمید که برای یک مرد «من» او یعنی همه چیزش و این از سر خود خواهی نیست که، یک مرد همه چیزش را برای عشقش می دهد. اما وقتی به فردیتش توهین شود ممکن است هر کاری بکند. عزیز که هیچگاه توضیح نمی دهد، در مقابل این ظلم آشکار تاب نمی آورد ولی گویی تقدیر او چیز دیگری است. ظاهرا او باید اسرار درونش را برای همیشه نزد خود نگاه دارد. هیچ کس، هیچ کس حتی یک عشق دیرینه نخواهد فهمید که «من» او متعلق به هر دو آنهاست و مرد می خواهد آن را با او شریک شود. به این من برچسب غرور و نخوت و خود خواهی و تفرد گرایی و ... نزنید. نیست. به آن خدای واحد نیست.

شناسنامه فیلم:
ماهی ها عاشق می شوند
كارگردان : علی رفیعی/فیلمنامه نویس : ع. رفیعی/تهیه كننده : حسن كلامی/مدیر فیلمبرداری: محمود كلاری/موسیقی : علی صمدپور/تدوین : واروژ كریم مسیحی/صدابردار: ساسان نخعی/صداگذار: محسن روشن/طراح صحنه و لباس : ع. رفیعی/چهره پرداز: علی عابدینی/بازیگران : رضا كیانیان ، رویا نونهالی ، گلشیفته فراهانی ، مریم سعادت ، مائده طهماسبی ، مهدی پاكدل و سینا رازانی./96 دقیقه ، رنگی ، 35 میلی متری .
کمی هم در مورد رفیعی:
علی رفیعی : متولد 1317 اصفهان . او دارای كارشناسی ارشد جامعه شناسی از دانشگاه سوربن ، كارشناسی ارشد و دكترای تئاتر از دانشگاه سوربن ، دیپلم عالی كارگردانی از دانشگاه بین المللی تئاتر فرانسه ، دیپلم بازیگری از مدرسه شارل دولن فرانسه ، بازیگری در فیلم های سینمایی و تلویزیونی فرانسه و انگلیس ، استادیار دانشگاه تهران (1354)، رییس تئاترشهر (1354- 1357) و رییس دانشكده هنرهای دراماتیك (1359-1356) است و به عنوان بازیگر در نمایشنامه های آنتیگون ، خاطرات و كابوس های یك جامه دار از زندگی و قتل میرزا تقی خان فراهانی ، جنایت و مكافات ، یادگار سال های شن ، یك روز خاطره انگیز برای دانشمند بزرگ ، عروس خون ، رومئو و ژولیت ، كلفت ها و در مصر برف نمی بارد به ایفای نقش پرداخته است.

هیچ نظری موجود نیست: