۱۳۸۴/۰۲/۱۲

ارسطو و «اخلاق نيکوماخوسي»

كمال:
براي وصول به فضيلت و كمال، يك راه هست كه شخص را از آفات تاخير و انحراف باز مي دارد و آن راه وسط و اعتدال است ... حد وسط به معني هندسي آن نيست بلكه حد وسط در اخلاق با اوضاع و احوال فرق مي كند و تنها عقول پخته و قابل انعطاف با اوضاع آن را درك مي كنند. كمال هنري است كه به تجربه و عادت حاصل مي گردد اينكه ما كار صحيح مي كنيم براي آن نيست كه كامل و با فضيلت هستيم بلكه چون كار و عمل ما صحيح بوده است فضيلت و كمال به دست آورده ايم ... كمال عمل نيست بلكه عادت است.
اشخاصي كه از افراط و تفريط خود آگاهند نام فضيلت را به طرف مخالف مي دهند نه به حد وسط اما كساني كه از افراطي بودن خويش آگاه نيستند حد وسط را بالاترين عيوب مي شمارند.
حد وسط تنها عامل و يگانه رمز سعادت نيست بلكه مال و حطام دنيوي نيز تا اندازه اي لازم است ... از ميان اسباب و معدات خارجي سعادت، دوستي از همه شريفتر و برتر است. ... دوستي و صداقت از عدالت نيز مهمتر است زيرا اگر مردم همه با هم دوست شدند عدالت لازم نخواهد بود ولي اگر مردم همه عادل شدند باز از دوستي مستغني نخواهند گرديد ... كسي كه دوستان زياد دارد هيچ دوست ندارد و دوستي كامل و تمام عيار با اشخاص بسيار ممكن نيست. دوام دوستي كه از روي اعتدال و ملايمت باشد از دوستيهاي بسيار گرم و پرهيجان متغير بيشتر است ... دوستي نيازمند برابري و همپايگي است زيرا در غير اين صورت يكي مرهون ديگري خواهد بود و پايه دوستي لغزان و لرزان خواهد شد.
نيكوكاران كساني را كه مورد احسان آنها قرار گرفته اند بيشتر دوست خواهند داشت تا اينها نيكوكاران را. غالب مردم علت را در اين مي دانند كه نيكوكاران به منزله طلبكارانند و آنها كه نيكي و احسان ديده اند در حكم بدهكاران. ارسطو اين تفسير را رد مي كند و ترجيح مي دهد كه نيكوكاران را به هنرمندان تشبيه كند و همچنانكه هنرمند اثر خود را دوست دارد و مادر بچه خود را، نيكوكاران نيز شخص مورد احسان خويش را بيشتر دوست دارند.

هیچ نظری موجود نیست: