۱۳۸۵/۰۲/۰۲

یک کتاب خوب

در این بحبوحه، در این باتلاقی که برای خودم درست کرده ام، راستش اصلا درست نیست که به خودم هدیه بدهم. اما خوب، این بار اشکال ندارد. گرچه باید بدانم که دلیل نمی شود پررو شوم. یادم هست که من هنوز بر خودم خشمگینم و با خودم قهرم.

منظورم از هدیه، «عطر سنبل، عطر کاج» فیروزه جزایری (دوما) است. بماند که به شکلی کاملا تصادفی نام کتاب را در روزنامه دیدم. بعد، در راستای کتاب درمانی همیشگی ام، کتاب را خریدم. در راه بازش کردم و به محض خواندن صفحه اول فهمیدم که کار تمام است. خدا را شکر که فقط 192 صفحه بود. نمی خواهم با خواندن این چند سطر فکر کنید با یک شاهکار طرفید. نه. اصلا اینطور نیست. اما من از کتاب خوشم آمد که می توانید بخشی از این خوش آمدن را بگذارید به حساب حال و روز من! بماند.

فیروزه جزایری اهل آبادان است با اصلیتی شوشتری. از کودکی به همراه خانواده به آمریکا رفته و در آنجا بزرگ شده. به تدریج هم تمام (به قول خودش) تیر و طایفه شان سرازیر شده اند به بهشت آنطرف آبها. کتابش هم یک جور خاطره نویسی است به زبان انگلیسی و با نام funny in farsi که توسط محمد سلیمانی نیا ترجمه شده و نشر قصه آن را منتشر کرده. خاطره هایی که بازیگر اصلی خودش و پدر و مادر، و بقیه فامیلند. طنز خفیف و آرام کتاب، آدم را گاهی در دلش به خنده می اندازد. لحنی ساده و صمیمی دارد. جاهایی که مربوط به خاطرات فیروزه‌ی 7 ساله است را که می خواندم، اثری از فیروزه با سن و سال حالایش نبود. یک چیزی می ماند. امیدوارم فیروزه خانم قبل از چاپ کتاب، آن را یک بار برای پدر و مادرش خوانده باشد!

به هر حال اگر این روزها دارید برای خرید کتاب از نمایشگاه برنامه ریزی می کنید، این یکی را هم بگنجانید. ضرر نمی کنید.

هیچ نظری موجود نیست: