۱۳۸۳/۰۸/۳۰

بيماری لاعلاج!!!

اول: اين اولين عيد فطري بود كه خانه نبودم. گرچه تنهاييش برايم خيلي خوب بود ولي در مجموع خيلي بد بود. خيلي.

ظاهرا آبادان اين روزها هواي بهاري دارد. خوش به حال آنها كه آنجايند. جاي مرا هم خالي كنيد!

دوم: مدتهاست كتاب نخوانده‌ام. به شكل عجيبي هوس خواندن كتاب كرده‌ام ولي به خاطر فشار كارها نمي‌توانم. گاهي البته ناخنكي مي‌زنم ولي اين كه نمي‌شود كتاب خواندن!

سوم: براي يك ماهي اوضاع خوب بود و بر وفق مراد. ولي دوباره چند روز پيش حالم بد شد. البته خوشبختانه و به لطف دوستان، زياد طول نكشيد. دوست داشتم به روشي، از آنها تشكر كنم. حتما اين كار را مي‌كنم. كي؟ نمي‌دانم. ولي بعضيشان به قدري در حقم خوبي كرده‌اند كه ترس دارم از عاجز ماندن در جبرانش، گرچه مي‌دانم آن قدر بزرگوارند كه انتظاري ندارند. مي‌خواهم كاري انجام دهم كه مي‌دانم باعث عصبانيت بعضي از دوستان خواهد شد. البته هنوز تصميم قطعي در مورد انجام يا عدم انجامش نگرفته‌ام. حتي در مورد زمانش هم به يقين تصميم نگرفته‌ام.

در حاشيه: براي هيوا: كاش آن روز مي‌گذاشتي توضيح دهم كه كجايم. اينطور، خود من راهتتر بودم. مي‌داني كه اين روزها خيلي حساس شده‌ام. راستي شايد (عليرغم مخالفت آن دوست، و حتي ميل باطني خودم) كاري را كه گفتي انجام بدهم. نمي‌داني آن روز بعد از شنيدن صدايت چه قدر حالم بهتر شد، احساس خيلي خوبي داشتم بعد از آن مكالمه طولاني. يكي از آنهايي هستي، كه هميشه بعد از حرف زدن با آنها، به خودم مي‌آيم (نمي‌گويم «جدي مي‌گويم»، كه گفتنش ممكن است اثر عكس بگذارد. خودت مي‌داني كه جدي و شوخي من چه موقع است). در ضمن هنوز هم من باهوشترم! (شوخي). ولي از شوخي كه بگذريم هنوز هم حس ششمت بدجوري كار مي‌كند. يك لحظه فكر كردم يكي از فرشته هاي نگهبانم است كه به سراغم آمده! (بگذار به حساب لاف كه در خون ماست!!!). ممنون كه به فكرم بودي. من موجود جالبي هستم. روزي مي‌بيني كه همه‌ي اين خوبيهايت را به طرز باور نكردني جبران مي‌كنم. در ضمن با كمك دوستان و تلاش خودم، سعي مي‌كنم كه از اين وضع رها شوم. تنها مشكل اين است كه اين محيط ديگر برايم كمي تكراري شده. همين.

جاده خاكي: اين تعليق موقت دائم غني‌سازي اورانيوم هم اين روزها شده وسيله خنده. دوستي مي‌گفت اين package تشويقي اروپا يك بسته است كه وقتي بازش كنيد از داخلش صداي كف و سوت بيرون مي‌آيد! الله اعلم. راستی دکترها مي‌ گويند بيماری من لاعلاج است! ديگر اميدی به بازگشتم نيست.

هیچ نظری موجود نیست: