۱۳۸۴/۰۱/۱۵

ماهيگيری

اين چند سطر از كتاب «نيمه غايب» خيلي به نظرم جالب آمد (گرچه با طبع من سازگار نيست، البته شايد بايد ياد گرفت. يعني شايد من بايد طبعم را تغيير دهم. مي شود؟!!!):

«مثل ماهيگيري است. تا حالا امتحان كرده ايد؟ نه انگار. چوب و قلاب مناسب بر مي داري، يك نقطه مناسب پيدا مي كني، قلابت را مي اندازي و صبر مي كني، آن قدر تا خودش پيدا شود. بي سر و صدا و بدون هيجان زده شدن. فقط هشيار و صبور همانجا مي ماني. اگر جايت را بد انتخاب كرده باشي بايد عوضش كني. بي گله گزاري و بي ياس. بعد دوباره از اول. ... وقتي هم ماهي به قلاب افتاد، اسمش هر چه مي خواهد باشد، زن، پول، مقام، شهرت، تازه اول كار است. عجله نمي كني، عصباني نمي شوي، باهاش نمي جنگي، بر عكس مي گزاري كه او بجنگد و خودش را خسته كند. فقط هر كار لازم است براي نبريدن اتصالت انجام مي دهي. آن وقت سماجت و اراده تو را كه ديد خودش كم كم مي آيد پيشت...»

واقعا كار درست اين است؟

هیچ نظری موجود نیست: