برای هیوا
یک فرشته هست که وقتی مشتاق شنیدنش هستم، صدایم میکند و برایم میگوید. از همه چیز. و من از لابهلای حرفهایش بوی زندگی را استشمام میکنم. از لابهلای خندههایش که از زیباترین موسیقیهای زندگیام زیباترند، حس حیات در وجودم جاری میشود و از میان سکوتش وقتی که گوش میسپارد به حرفهایم، آرامشی در تنم جاری میشود مثل جاری شدن گرما در یک تن یخزده، و مرا میلرزاند. از آن لرزشهای لذت بخش. از میان کلماتش بارش باران امید را بر تنم حس میکنم و هر لحظه آرزو میکنم که ... که کاش میشد دیدش.
در صدای این فرشتهی من، طعمی است که نمیشود برایش نامی گزاشت. طعم همهی میوهها و شیرینیهای دنیا.
این روزها من منتظر فرشتهام هستم. راستی، نام همهی فرشتگان خداوند، «هیوا»ست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر